صحنه یک اتاق نشیمن معمولی و ساده، عصر یک روز تعطیل امین روی کاناپهای دراز کشیده و مینا در حالی که بشقاب میوهای روی پایش قرار دارد روی مبلی نزدیک امین نشسته و مشغول پوست کندن میوه است. سعید و ستاره ساکنین واحد آپارتمان طبقهی بالای آنها هستند که به سفر رفتهاند و کلید منزلشان را به آنها دادهاند تا مینا و امین مراقب آپارتمان آنها باشند. مینا خوش به حال سعید و ستاره [مکث] ببینم امین، بیداری هنوز؟ امین   ...