آدمی بی آنکه بخواهد و یا آگاه از زادن خویش باشد ، پا به عرصه وجود می گذارد و از لحظه تولد من اجتماعیش شکل می گیرد ، به اعتبار سارتر،هیچکس نمی تواند در جهان نباشد ، از آنروکه به جهان آمده است،پناه بردن به گرمخانه درون یا دور افتاده ترین خلوتها باز هم بودن در جهان است ، یعنی آدمی ناگزیر از بودن است ، اما سارتر علت نهایی چرا بودن ، انسان را هماند فلاسفه ماتریالیسم که چرا بودن ماده را مسکوت می گذارند ، مسکوت می گذارد ، چنانچه ایده آلستیهادر این نقطه به بن بست می رسند . درواقع از دیدگاه ما ، این من ا ...