
بخشی از متن اصلی : خلاصه داستان داستان با برخورد لفظی داش اکل، پهلوانی جوانمرد و کاکا رستم در یکی از قهوه خانههای شیراز اغاز میشود. یکدفعه پیشکار حاج صمد وارد میشود خبر مرگ او را به داش اکل میدهد و میگوید که حاج صمد او را وکیل وصی خودش کرده. داش اکل به خانه حاج صمد میرود و حین صحبت با همسر او به ناگاه چشمش به مرجان دختر او می افتد و عاشق او میشود. بعد از ان داش اکل مشغول رسیدگی به کارهای حاج صمد ...